برکوک دهکده ای سرسبز در دل کویر | ||
|
روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟ هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت…
ادامه مطلب [ چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:رمان کوتاه - دروغ شرافتمندانه , ] [ 10 ] [ mehdei ]
|
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |